به شانه ام زدی تا تنهاییم را تکانده باشی... به چه دل خوش کرده ای... ؟ تکاندن برف ازشانه های آدم برفی...؟!...
کاش میشد هیچ کس تنها نبود . کاش میشد دیدنت رویا نبود . گفته بودی با تو می مانم ولی... رفتی و گفتی که اینجا جا نبود . سالیان سال تنها مانده ام شاید این رفتن سزای من نبود
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن
من آهنگ غریب روزگارم ، غمی در انتهای سینه دارم ، تمام هستیم یک قلب پاک است ، که آن را زیر پایت می گذارم ...