دل من غمگین است
دل من غمگین است..
دلی که تنهاست ....
دلی که بی تو ، اسیر غم هاست ....
دلی شکسته......بی یار و خسته ....
دلی پر از درد......هی ناله می کرد
از دوری او ...از عشق بی او...از اینکه دیگر رفته است او
دل من غمگین است ....
دل من می گوید......که چرا می نالد ....
که چرا هر لحظه ، به سراغت می آید ....
چونکه تو تنهائی.....چونکه تو زیبائی ....
نه فقط در ظاهر....باطنا اهورایی ....
تو فقط عیبی داری..که دل عاشق را به حساب نمی آری
چرا دوری از من.... وقتی ،همچو ماهی در آب..... یا که ماه در روز غرقی در من؟ ....
تو چرا دوری از من.....تو چرا دوری از من ....
دل من غمگین است.....دل من غمگین است ....
دل من غمگین است.......غم من سنگین است....
غم دوری یار .....غمی بس سهمگین است ....
دل من غمگین است........دل من غمگین است ....
تا ابد می گریم.....تا ابد می نالم ....
در غروب رفتن تو لحظه هایم را شکستم...
زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم...
بی تو تنها گریه کردم تو شبهای بی ستاره....
انتظارت رو کشیدم تا که برگردی دوباره...
پشت شیشه روز و شبها دل به بارون می سپارم...
من برای گریه هایم چشمه ها رو کم میارم...
انتظار با تو بودن منو از پا در میاره...
ترس از این دارم که بی تو تا ابد چشمام بباره...
*
و آن زمان که عاشق می شوی
و می دانی که عشقی هست
و باور داری کسی که تو را دوست دارد
و در آن شبهای سرد و یخبندان با تو می ماند..
در آن لحظات می فهمی دوست داشتن چقدر زیباست ...
و آن زمان که کسی در فراسوی خیال تو نیست
و تو تنهای تنها در جاده های برهوت زندگی قدم می زنی
تنها اوست که به تو آرامش خیال می دهد