شکست عشق

آن چه دلم خواست نه آن می شود، ،ن چه خدا خواست همان می شود .

شکست عشق

آن چه دلم خواست نه آن می شود، ،ن چه خدا خواست همان می شود .

شیرینی لحظه ها...

 

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند 


مثل آسمانی که امشب می بارد....


و اینک باران


بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند


و چشمانم را نوازش می دهد


تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم 

 

 

 * 

 

گفتی از یاده تو میرم نه عزیزم مگه میشه

به جا چشمام قلبم اما پیشه توست تا همیشه

فاصله بین منو تو تا کجا دنباله داره

قسمت این بود که جدا بمونیم از هم تا همیشه

روزه موعود مطمئن باش که زیادم دور نیست

من کناره تو و تو ماله منی تا همیشه

نمیدونم که کجا و با کی هستی...

نمیخوامم که بدونم...

با تو من خونه ای ساختم توی قلبم تا همیشه

مگه تو نخواستی باله منو تو بمونه پا برجا

من که موندم ولی از تو خبری پیدا نمیشه

یه روزی یه وقت یه جایی چشم من می افته تو چشمای تو

اما این همون خیاله که با من هست تا همیشه

نمیخوام که نا امیدی بشینه تو قلبه خستم

چی دیدی خدا رو شاید بشی ماله من همیشه

روزه موعود مطمئن باش که زیادم دور نیست

من کناره تو و تو ماله منی تا همیشه... 

 

 

 

 

شنبه ها، می گویی دوستم داری.

یکشنبه ها، تهمت می زنی.

دوشنبه ها،قهر می کنی.

سه شنبه ها،فکر می کنی.

چهارشنبه ها، می فهمی.

پنج شنبه ها، می بخشمت.

جمعه ها، فراموش می کنی.

...

این برنامه هر هفته کلاس عشق ماست!!! 

 

 

 

 

دلم تنگه.....

 

 

دلم یه عالمه تنگ شده برای خوشحالی‌های الکی

 برای دل بستن‌های از روی هیچ. نه مثل حالا که برای یک دوست داشتن ساده باید

 طوماری بنویسم اندر دلایل دوست داشتن برای خودم و همه.

 

دلم برای یک عشق ساده پر می‌کشد یک عشق پر از بی‌حرفی پر از نگاه‌هایی که

هزار جور عاشقانه تعریف می‌شد، یک عشق پر از بی‌حرفی و سکوت و گذر از کنار

 هم و هیچ نگفتن،

 

نه این عشق‌ها که باید از هزاردالان عقل و مکاشفه و تحلیل رد شوند از عقل و فهم و

 درک گرفته تا زیبایی و ثروت و نسب خانوادگی و هزار جور تعبیر عاقلانه‌ی دیگر از

 عشق!!!  

 

منتظرتم...

 

دیر گاهیست که هر روز به تنهایی خویش

برسر جاده ی هجرت که وداعم دادی,منتظر می مانم

ودر این تنهایی ,به دلم می گویم:

که تو بر می گردی

جان من می سوزد ,از حقیقت آری

که تو هر گز

نزد من باز نخواهی آمد

در وجودم دیگر ,شوق وامید نیست

خندهام می گرید که چرا این همه سهل

باورم شد که تو میگفتی:

دوستت دارم

با دلی پر غصه,

به تمنای محالی که تو بر می گردی

منتظر خواهم ماند

واگر جسم مرا , سرخاکی دیدی

یادگاری به سر سینه من,

بنویس

شانه ات تکیه گاه بی کسیم بود,کنون دیگر خاک........