شکست عشق

آن چه دلم خواست نه آن می شود، ،ن چه خدا خواست همان می شود .

شکست عشق

آن چه دلم خواست نه آن می شود، ،ن چه خدا خواست همان می شود .

شرمنده ام !

 

شرمنده ام !
 گفته بودم ،
 دست بر دیوار دور آن ور دریا نمیزنم!
و تا هزاره ی شمردن اشکها، چشم  می گذارم!
 گفته بودم،
 غبار قدیمی خاطرات تقویم را

با فراموشی یادها وخاطره ها توام نمی کنم!
 گفته بودم ،
 صدای سرد سکوت درد این سالهای دربه در

بلاتکلیف را،
 با سرود و سماع شادی دوباره، بر هم نمی زنم
 اما دوباره دل دل این دل درمانده
 ما را میهمان سایه گاه خاموش کتاب و کاغذ کرد!

همان کتابی که

با رویایش بزرگ شدی!

همان کتاب توقیفی پارسال را می گویم!

 هی!،
 همیشه همسفر حدود تنهایی ام!
 بگذار که این دفتر  هم ،
 گزینه یی از سخنان بی پناه،

 گاه به گاه من به تو باشد!!!